خلاصه ی داستان : بچه دایناسوری که خانواده اش به دست یک تیرانوزاروس که میخواست رییس قلمرو باشد کشته شدند – و حالا او در حال رشد است و رقیبی برای تی رکس در قلمرو – اون در این تنهایی یک دوست برای خود پیدا میکند و با او یکی می شود – در نهایت با دایناسور چشم آبی شروع زندگی می کند و دارای فرزند می شوند و نگهداری جان خود یک طرف نگهداری فزند و همسر یک مشکل دیگر …